بهنام لایقپور مقابل چشمان عشقاش کشته شد
خبرگزاری جامعه آریایی به نقل از رادیو زمانه:
وقتی بهنام لایقپور زخمی شد، نیروهای امنیتی اجازه ندادند کسی به او کمک کند و زمانی که در راه انتقال به بیمارستان بود، جان باخت. بهنام در آخرین پست اینستاگرامیاش در رابطه با اعتراضها به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی اعلام کرد که «به احترام مردم ایران فعالیتهایش را تعلیق» کرده است.
بهنام زخمی روی زمین افتاده بود و یکی از مامورها با اسلحه بالای سرش ایستاده بود و نمیگذاشت کسی به او کمک کند.
بهنام لایقپور، نامی که این بار از رشت در میان جان باختهها سر بر آورده است. او قرار بود تا قبل از عید ۱۴۰۲ با دوست دخترش که «غزل» نام داشت، ازدواج کند، اما مقابل چشمان کسی که به او عشق میورزید بیرحمانه کشته شد و حتی به عشقاش اجازه داده نشد به او کمک کند.
بنا به اطلاعاتی که یک منبع آگاه در اختیار زمانه قرار داده است، روز چهارشنبه ۳۰ شهریور بهنام لایقپور به همراه نامزد و یکی دوستاناش برای انجام کاری قرار بود به یک موبایلفروشی بروند که حدود ساعت ۹:۳۰ شب در بلوار لاکانی رشت با تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شد.
منبع آگاه زمانه چنین میگوید:
«به محض اینکه از ماشین پیاده میشوند، حدود ۱۰ متر جلوتر از داخل خیابان لاکانی مردم پشت سر آنها در حال فرار بودند و نیروهای امنیتی موتورسوار هم آنها را تعقیب و به سمتشان تیراندازی میکردند. در این لحظه بهنام به دوست دخترش میگوید فرار کن و به همراه دوستش هم شروع به دویدند کردند مثل همه، دوست دخترش چند قدم جلوتر بود و بهنام هم پشت سرش، ولی نیروهای امنیتی بهنام را داخل کوچه گرفتند و از فاصله خیلی نزدیک چند سانتی به او شلیک کردند. بعد با اسلحه بالای سر بهنام ایستاده بودند تا کسی نیاید کمکش کند و میگفتند هر کسی برای کمک جلو بیاید، میزنیمش…»
به گفته منبع آگاه زمانه نیروهای امنیتی دو بار با گلوله ساچمهای به گلو و قفسه سینه بهنام لایقپور شلیک کردند و تمام صورت و گلوی او پر از ساچمه بوده است. به دلیل فاصله نزدیکی که به بهنام شلیک شده بود، گلولهها شریان گلو را پاره کرده و ساچمهها به داخل ریه او نفوذ کرده بود.
نیروهای امنیتی معترضان از جمله دوست دختر بهنام را در همانجا با باتوم مورد ضرب و شتم قرار میدهند:
«موتوریها نامزد بهنام و دوستش را هم تهدید کرده بودند و آنها را با باتون زدند. بعد که رفتند درب یک پارکینگ همان نزدیکی باز میشود و مردی بیرون آمد که گفته بود پزشک اورژانس است، بهنام را داخل بیاورید. در پارکینگ خانه آن مرد به بهنام سِرُم زد و اکسیژن داد، ولی خونریزی بهنام زیاد بود. در میان شلوغیها سویچ ماشین هم گُم شده بود و ماشین نداشتند که او را به بیمارستان ببرند. دوست دختر بهنام در خیابان سعی میکرد ماشین بگیرد تا او را به بیمارستان برسانند ولی هیچکس آنها را سوار نمیکرد، همه گفته بودند ریسک دارد و این کار را نمیکنند. نهایتا مردی که به بهنام کمک کرده بود با ماشیناش بهنام را به بیمارستان پورسینا رساند. ولی بهنام در راه تمام کرد…»
این منبع میگوید نیروهایی که به بهنام لایقپور تیراندازی کردند موتورسوارهایی بودند که لباس چریکی چهارخانه کِرم رنگ پوشیده بودند و با توجه به این مشخصات به احتمال زیاد نیروهای یگان ویژه به این شهروند تیراندازی کردهاند.
منبع آگاه زمانه در ادامه توضیح میدهد که بیمارستان پورسینا بسیار شلوغ بود و تعداد زیادی از شهروندان زخمی در بیمارستان بودند، به همین خاطر حدود ۱۰ دقیقه طول میکشد تا برانکارد بیاورند و بهنام را به داخل بیمارستان منتقل کنند:
«همه چیز طول کشید، شاید اگر زودتر بود بهنام نجات پیدا میکرد… عملیات سیپیآر (احیای قلبی ریوی) را هم انجام دادند، ولی بهنام دیگر برنگشت…»
بعد از اینکه بهنام لایقپور فوت میکند جنازه او را به سردخانه منتقل میکنند و نیروهای امنیتی ساعت دو بامداد پنجشنبه ۳۱ شهریور به دوست دختر و خانواده او میگویند پیکر بهنام باید به پزشکی قانونی منتقل شود:
«دوست دخترش گفته بود لازم نیست الان به پزشکی قانونی برده شود، ولی آنها گفته بودند باید کارهایش زودتر انجام شود… نهایتا دوست دخترش دادوبیداد کرده بود و آن شب جنازه را به پزشکی قانونی نبردند. پیکر بهنام سه شب در سردخانه ماند و تمام آن سه شب را دوست دخترش دَم در سردخانه ماند تا پیکر او را جایی نبرند.»
بعد از گذشت سه شب، یکشنبه سوم مهر ماه پیکر بهنام لایقپور را به خانوادهاش تحویل دادند و به آنها گفته شد باید در گورستان بهشت رضوان رشت در جاده قزوین-رشت به خاک سپرده شود نه جای دیگری؛ و اجازه برگزاری مراسم را هم نخواهند داشت. به گفته منبع آگاه زمانه با این وجود مراسم خاکسپاری بهنام لایقپور شلوغ شده بود و بسیاری از فامیل و بستگان حضور داشتند.
منبع آگاه زمانه میگوید وقتی خانواده بهنام لایقپور پیکر او را تحویل گرفته و کفن را باز کردند، تمام سرش را شکافته بودند و این سوال برای آنها پیش آمده بود وقتی ساچمه به گلو و ریه برخورد کرده چرا باید سر او را شکافتهاند؟
منبع آگاه زمانه میگوید در دادگاه از خانواده بهنام لایقپور تعهد کتبی منبی بر عدم اطلاعرسانی و رسانهای شدن، عدم برگزاری مراسم ختم، عدم شکایت و عدم اعلام علت اصلی مرگ گرفته شد. این منبع آگاه و نزدیک به خانواده بهنام لایقپور میگوید در گواهی فوت علت مرگ او «ایست قلبی» نوشته شده است.
نیروهای امنیتی نیز پرشماری در مراسم خاکسپاری حضور داشتند. در جریان مراسم خاکسپاری بهنام لایقپور زنها به نشانه اعتراض روسری از سر برداشتند و آهنگ یار دبستانی را خواندند.
به گفته منبع آگاه زمانه در این مدت یک بار نامزد بهنام لایقپور به اداره اطلاعات احضار شده است.
به گفته منبع آگاه زمانه در همان منطقهای که بهنام لایقپور کشته شد، دستکم چهار نفر دیگر بر اثر اصابت گلوله نیروهای امنیتی از ناحیه دست و پا زخمی شدند.
بهنام لایقپور متولد ۸ بهمن ۱۳۶۴ بود و هنگام مرگ ۳۶ سال و ۸ ماه داشت. او سالن تتو (خالکوبی) و پیرسینگ داشت. او فرزند آخر خانواده بود و یک خواهر و برادر بزرگتر از خودش داشت.
دوستان بهنام لایقپور برای اینکه او از یاد نرود، مدام عکسهای او را در سطح شهر رشت به دیوار میزنند.
بهنام در آخرین پست اینستاگرامیاش در رابطه با اعتراضها به قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی نوشته بود «به احترام مردم ایران فعالیتهایش را تعلیق» کرده است.
هنوز آمار رسمی و دقیقی از تعداد جانباختهها و افراد بازداشتشده در جریان اعتراضها به کشته شدن مهسا امینی وجود ندارد.
سازمان عفو بینالملل جمعه یکم مهر / ۲۳ سپتامبر در گزارشی درباره اعتراضها به مرگ مهسا امینی اعلام کرد دستکم ۳۰ شهروند معترض در شهرهای مختلف ایران که شامل کودکان نیز میشود، به دلیل استفاده نیروهای امنیتی از خشونت و سلاحهای مرگبار کشته شدهاند و در تازهترین گزارش خود تعداد کشتهشدههای تأیید شده را ۵۲ نفر اعلام کرد. سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ نیز ۲۰ مهر ۱۴۰۱ اعلام کرد که در اعتراضات سراسری به کشته شدن مهسا (ژینا) امینی دستکم ۲۰۱ نفر کشته شدهاند، از جمله ۲۳ کودک.
زمانه بر اساس اطلاعات دریافتی از منابع مختلف تاکنون جان باختن دستکم ۱۴ نفر به نامهای فواد قدیمی در دیواندره، رضا لطفی در دهگان، فرجاد درویش در ارومیه، حنانه و حسینعلی کیا در نوشهر، مهدی عسگری در گرمسار، میلان حقیقی در اشنویه، محسن محمدی در قائم شهر، حدیث نجفی در کرج، نیکا شاکرمی در تهران، محمدحسن ترکمان در بابل، امیرحسین بساطی در کرمانشاه و صدرالین لیتانی در اشنویه را به صورت مستقل تأیید میکند.